لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت:...
موضوعات مرتبط: داستانک ، رعیت و عتیقه فروش ، ،
برچسبها:
تاريخ : پنج شنبه 9 بهمن 1393برچسب:رعیت و عتیقه فروش, | 21:55 | نویسنده : آسمان |
صفحه قبل 1 صفحه بعد